به ملازمان سلطان که رساند این دعا را

که به شکر پادشاهی ز نظر مران گدا را

ز رقیب یرت به خدای خود پناهم

مگر آن شهاب ثاقب مددی دهد خدا را

مژه سیاهت ار کرد به خون ما اشارت

ز فریب او بیندیش و غلط مکن نگارا

دل عالمی بسوزی چو عذار برفروزی

تو از این چه سود داری که نمی‌کنی مدارا

همه شب در این امیدم که نسیم صبحگاهی

به پیام آشنایان بنوازد آشنا را

چه قیامت است جانا که به عاشقان نمودی

دل و جان فدای رویت بنما عذار ما را

به خدا که جرعه‌ای ده تو به حافظ سحرخیز

که دعای صبحگاهی اثری کند شما را

گنجینه‌ادب منبع

شعر دل می رود ز دستم صاحب دلان خدارا

شعر صبا به لطف بگو آن غزال رعنا را

شعر صلاح کار کجا

شعر الا یا ایها الساقی

شعر صوفی بیا که آینه صافیست جام را

شعر به ملازمان سلطان

مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

eghtesadonline آموزش شعبده بازی و جادوگری بلاگ چوب شو دستگاه تصفیه آب شرب ماینر و ارز دیجیتال trinityzstwi475 Zuhause کربلایی محمد مهدی محمدی خرید هاست و دامنه jax8225uk news اپلیکیشن سفارش نان وای کدز