الا یا ایها الساقی ادر کأسا و ناولها

 

که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکل‌ها

 

به بوی نافه‌ای کاخر صبا زان طره بگشاید

 

ز تاب جعد مشکینش چه خون افتاد در دل‌ها

 

مرا در منزل جانان چه امن عیش چون هر دم

 

جرس فریاد می‌دارد که بربندید محمل‌ها

 

به می سجاده رنگین کن گرت پیر مغان گوید

 

که سالک بی‌خبر نبود ز راه و رسم منزل‌ها

 

شب تاریک و بیم موج و گردابی چنین هایل

 

کجا دانند حال ما سبکباران ساحل‌ها

 

همه کارم ز خود کامی به بدنامی کشید آخر

 

نهان کی ماند آن رازی کز او سازند محفل‌ها

 

حضوری گر همی‌خواهی از او غایب مشو حافظ

 

متی ما تلق من تهوی دع الدنیا و اهملها


گنجینه‌ادب   ,ز ,الا ,افتاد ,الساقی ,ایها ,  که ,الا یا ,  به ,یا ایها ,ایها الساقیمنبع

شعر دل می رود ز دستم صاحب دلان خدارا

شعر صبا به لطف بگو آن غزال رعنا را

شعر صلاح کار کجا

شعر الا یا ایها الساقی

شعر صوفی بیا که آینه صافیست جام را

شعر به ملازمان سلطان

مشخصات

آخرین جستجو ها

بهترین بازی ها در سایت شاهین کینگ المنتور فارسی خرید اینترنتی آنلاین پرسش مهر چه زود اومدی هنرستان zolah8ag cant دانستنی های سیستم اعلام حریق تعمیرگاه کولر گازی و پکبج